در عالم گشته فسانه
همه جا خود را می سوزم
که شب یاران افروزم
می سوزم تا به سحرگه
از رازم کس نشد آگه
خوش و بی پروا می سوزم
که ز سر تا پا می سوزم
نه وفاداری ، نه وفاخواهی
که به قلب من ، ببرد راهی
چون جان من افروزد
همه خودبینی ، همه خودخواهی
نشود پیدا ، دلِ آگاهی
ز من وفا آموزد
ز من وفا آموزد
من و شب پروانه ، من و دل دیوانه
به اشک و آتش خرسند
تو حال من کی دانی
که خود نباشی چون من
به عشق رویی پابند
اگر چون آتش خوش سوزم شب ها
خوشم که بزمی افروزم شب ها
خوشم که بزمی افروزم شب ها
من در راه محبّت
سر از پا نشناسم
از ، آتش نکنم پروا
از ، آتش نکنم پروا
یک امشب من با
شادی می سوزم
تا که شود فردا
دل من ، ز وفا می سوزد
که وفا به شما آموزد
در این دنیا
من و شب پروانه ، من و دل دیوانه
به اشک و آتش خرسند
تو حال من کی دانی
که خود نباشی چون من
به عشق رویی پابند
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2025
The best Persian and Iranian music