آه اینگونه مرا بی کس و تنها مگذار
منکه دربند توأم روی دلم پا مگذار
بی تو از عالم و آدم دل من میگیرد
پس در این عالم دلگیر مرا جا مگذار
در این عالم دلگیر مرا جا مگذار
مثل یک آینه تنها و پر از خاطره ام
در دلم این همه تاریکی دنیا مگذار
مگذار ،مگذار،مگذار
بی تو از هر چه که زیباست دلم می ترسد
بی تو از هر چه که زیباست دلم می ترسد
وعده مرگ مرا باز به فردا مگذار
کوه بودم که غم دوری تو خاکم کرد
بی جهت روی دل خسته من پا مگذا
مگذار،آه اینگونه مرا بی کس وتنها مگذار
من که دربند توأم روی دلم پا مگذار
بی تو از عالم و ادم دل من میگیرد
پس در این عالم دلگیر مرا جا مگذا