از شرق سرخ ترین کنج آسمان
وقتی که درست دو پرنده به پای عشق از شاخه پریدند
ستاره ای را در سرنوشتم تاباندند
از هستی یک طلب داشتم
خورشیدی که به نامم شد
تو با روزای تارم آشنا هستی
تو با زخمی که دارم آشنا هستی
تو قلب خسته مو توو مشت خود داری
منو صد سال دیگه پشت خود داری
چه شب هایی که توو غم غوطه می خوردم
تو تب می کردی و از ترس می مردم
یه روزا سایه ی بالا سرت بودم
یه شب ها دست دوور مادرت بودم
تو رو روو شونه ی مردونه ام بردم
واسه راه رفتنت صد جا زمین خوردم
تو باید دستمو توو دست بگیری
جوونیمو از عالم پس بگیری
بخند آینده ی روشن توو این خونه
برقص کنار من عزیز دردونه
بکش از قلب شب خورشیدتو بیرون
بیار از پشت گریه خندتو بیرون
که تو ماه بلند من تو این سقفای کوتاهی
تموم لحظه های دلخوشی، توو طول این راهی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2025
The best Persian and Iranian music