محاله از اینجا برم بندای کفشمو نبند
باید تو عاشقم بشی به ارزوی من نخند
گاهی حسودی میکنم من به لباسای تنت
وقتی تو خواب و رویاهام در اغوشم میگیرمت
عادت هر شبم شده زانوی غم بغل کنم
برای دیدنت تو خواب خدارو التماس کنم
مثل پرنده تو قفس شکسته شد پر من
این حق من نبود این نیست
حق من این نیست حق من این نیست
گل من
هنوز برای دلخوشیم حلقتو تو دست میکنم
فراموشم کردی ولی فراموشت نمیکنم
چرا عصای دست من پای منو علیل کرد
جلو چشام عشق منو هم اغوش رقیب کرد
هنوزم این چشای من من و تورو ما می بینه
اون قده اشک ریخته به پات کور شده و نمی بینه
مغرب و مشرق بی چشات فرقی واسم نداره
طلوع و هر غروبی اشکمو در میاره اشکمو در میاره
چرا باید تو این قفس بدون من رها شی
حق من این نیست جدا شی خدا
من یه صیدمو تو شکارچی
چه بد رسمیه احساس شکارچی
زمینم زدیو رحمی نداشتی
ته خط , واسه عکس یادگاری
یه پاتو روی سینه هام گذاشتی مدارا کردمو حیا نکردی
تو مغرور تر شدی از این صبوری
نمیخوام یقتو کسی بگیره نه
خوشم از اینکه قاتلم تو بودی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music