دور هستی و ولی، همچو نفس در جانی
حتم دارم که تو هم، حسِ مرا میدانی
دیگران رهگذرند، در نظر چشمانم
و تو پیوسته مرا، جانی و هم جانانی
دور هستی و ولی، همچو نفس در جانی
حتم دارم که تو هم، حسِ مرا میدانی
دیگران رهگذرند، در نظر چشمانم
و تو پیوسته مرا، جانی و هم جانانی
شاعری پیشه یِ من نیست، خودم میدانم
شاعرم کردی و حال، شعر مرا میخوانی
شوقِ چشمان تو کرد از دو جهان آزادم
چَشم بستی و شدم در دو جهان زندانی
رو به رویم همه تصویرِ تو در آینه است
پشتِ سر حسرت دیدار تو و ویرانی
خانه را مِی کده یِ جامِ وجودت کردم
باز شب آمد و اشکی که چِکد پنهانی
ناگهان ابر حضورت به دلم صاعقه زد
بَه چه اشکی شد و پاییز و عجب بارانی
ابتدای همه شب های سیاهم بودی
انتهایِ همه غم های من و پایانی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music