شلوغ ترسناک
آسمون خالی بومش از پرواز
نسل به نسل تکرار کردن روزارو
نداره هیچ کس
یه ذره حواس هول دادن تا رد شدن ازم
فک می کردن زودتر میشه رسید
ولی رفته یادشون نیس هدف مقصد
دم و بازدم با طعم حسرت
چند بچه یهو جلو رامو بستن
چاقو تو دستاشون بود
دنبال حقشون تو جیبای من بودن
گشنه و مریض تو لباس پیرا
تشنه یخون توی رگ بودن
یکیشون آشفته تر
لبریز شد کاسه صبر
کشید با چاقوش روی تنم طرح
یه مکس
سرازیر شد از چهرهاشون ترس
حمله کردن
پشت هم
تیزی فرو کردن
هر تیکه ازتنمو
بازم تیکه تیکه کردن
نور از چشمام رفت کم کم
یه دستو از تن کندن
خوشحال خندون برنده از دورم رفتن
نرسیده به پایان این دفتر
با اینکه جون تو تنم
هرلحظه میشه کمتر
برنداشتم دست از حرکت
تا گم شدم تو کوچه های محله ی مرگ
سکوت آروم
بوم آسمون به رنگ بارون
خلوت خاموش
شهرو شب کشید تو آغوش
همون لحظه بود
که از زیر پوست شهرو آسفالت
چند تا تنگ دست دنبال کیسه های آشغال
از تاریکی زد چشمک تا بشه واسشون آشکار
این تن لش نرسیده هنوز به ته داستان
هی
یه چیزی پیدا کردم
هنوزم زندس
بیایید با خودمون ببریمش
باز بهشت میبینم لحظه ای خواب
میسپرم تنو به دستای باد
اگه بخوابم تو آغوش خاک
شاید
مادر ببخشه موجود دوپا
توی این شهر شلوغ
زیر گنبد کبود
میزنه چشمک
این ستاره تو شباش
حسرتِ لمس دوبارت
میشه یه بغض توی گلوم
میگیره نورو، سیاهی پر میشه جاش
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music