Iliad

Eshgho Kamin

عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بریدنی
یار و کمان کشیدنی، ما و به خون تپیدنی
چون تو قیام می‌کنی ما و ز پا فتادنی
چون تو به ناز می‌روی، ما و به سر دویدنی
از همه کس تظلمی وز تو به لب تبسمی
از همه سو قیامتی وز تو به ره چمیدنی
چون تو قیام می‌کنی ما و ز پا فتادنی
چون تو به ناز می‌روی، ما و به سر دویدنی
جلوه کند چو قامتش زیر قبای زرفشان
ما و به جلوه‌گاه او جامهٔ جان دریدنی
از همه کس تظلمی وز تو به لب تبسمی
از همه سو قیامتی وز تو به ره چمیدنی
چون تو قیام می‌کنی ما و ز پا فتادنی
چون تو به ناز می‌روی، ما و به سر دویدنی
وه که بر آه عاشقی با همه آرزو شدم
خوش دل از او به غمزه‌ای قانع ازو به دیدنی