برو با درد خود تنها گذارم
چه فرقی کند باشی کنارم
منم شمعی که غیر از شانه ی خویش
برای اشک هایم جا ندارم
ندارم ذره ای با این که طاقت
نترس از ریشه های سست آدم
دلت وقتی که با من نیستی
دیگر مرا از یاد خواهی برد راحت
بی دردسر بیرون کن ز سر این غم را
بی دردسر از یادت ببر یادم را
به هرکس عاشقانه دل سپردم
تمام لحظه ها زخم خوردم
به مردن احتیاجی نیست دیگر
که من با زنده موندم نیستم مردم
برو تا جاده ی رفتن
که تنها نیستم تنهای اینجاس
کسی را که به تنهایی اسیر است
نباید هیچی گفت تنهاست
بی دردسر بیرون کن ز سر این غم را
بی دردسر از یادت ببر یادم را
بی دردسر بیرون کن ز سر این غم را
بی دردسر از یادت ببر یادم را
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2025
The best Persian and Iranian music