به لبهایم مزن قفل خموشی
که در دل قصهای ناگفته دارم
ز پایم باز کن بند گران را
کزین سودا دلی آشفته دارم
بیا بگشای در تا پر گشایم
بسوی آسمان روشن شعر
اگر بگذاریم پرواز کردن
گلی خواهم شدن در گلشن شعر
از گریه برگشتم به تو
جایی که شب روشن نبود
در تکتک آئینهها
جز من کسی با من نبود
شبانگاهان که مه میرقصد آرام
میان آسمان گنگ و خاموش
تو در خوابی و من در آسمانها
تن مهتاب را گیرم در آغوش
از گریه برگشتم به تو
جایی که شب روشن نبود
در تکتک آئینهها
جز من کسی با من نبود
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music