Sajjad Javadinia

Ba Man Beman

جان منو درمان منو
تو مرهم درد دل بيمار منو
ماهرخم ميبرد رخت
هوش از سر ديوانه فرهاد منو
من كه برايت ، جان ميدهم
از روح تنم حق دلم نيست
اينگونه كه اشفته شود
صبر و قرارم ، ارامش جانم
عاشقت منم ، ماهرخ من
دركم كن و عاشقم بمان
راه ندارد ترك من بي نام و نشان
اين همه اصرار چشم تو و انكار
ولي با من بمان اي نامهربان
جان منو ، درمان منو تو مرهم درد
دل بيمار منو ماهرخم
ميبرد رخت هوش از سر ديوانه فرهاد منو
صبر من با تو سرامد دل تو رام نگشت
بس كه دل ميبري و در پي دلدار نگشت
تو هماني كه دلم بند دلت تا به ابد
پس بيا و تو بمان ماندنتم بي برگشت
يا نرو يا كه بمان بي تو امان از دوري
بعد تو ماند برايم غصه و رنجوري
رفتي و بي تو پريشان شده احوالم
تاب يك لحظه ندارد دلم از دوري
جان منو ، درمان منو تو مرهم درد
دل بيمار منو ماهرخم
ميبرد رخت هوش از سر ديوانه فرهاد منو