خودم که باورم شد چشام که دید و هرچی
از عشق ساخته بودم مثل یه برگ پاییز پژمرد کنج حرفام
قلبم که خوب نمیزد صبرم که آخرش بود
یهو همون حوالی آوار اشتباهم رو آرزوم فروریخت
کاشکی نخواسته بودم تو رو تو آرزوهام
اینجوری خیلی بد شد خزون شد آخر من
چشمام دیگه همیشه میترسه از دورنگی
از هرچی عشقه رد شد خرابه باور من
عشقت یه اشتباه بود چشمات که سراب بود
هرچی که خواست دل من روش خط کشید پاییز احساسمم خزون شد
از سایمم فراری از هرچی عشق سیرم
هر جا که گفتم عشقه یه روی دیگه دیدم
خزون شد آخر من