لحظه ی دیدن تو
آنچنان پرشکوه
به جهان و جان من
لرزه انداخت و
آخر و الزمان شد
کوهی از غرور من
در نبرد با چشم تو
ساده دست بالا گرفت
بر تو تسلیم شد و
بی توان شد
شهر دل ویرانه شد
عاقلی دیوانه شد
نام تو در قلب من
طبق حکم زین پس دگر
شه عالم و جهان شد
لیلای تویی
زیبای توبی
رویا تویی
فدایت
تو جان بخواه
با یک صدا
من بار ها
فدایت