از رو به رو اندوه عابر های معمولی
میدان پر از تکرار تنها بود
چندین هزاران کفش با جفتی هزاران رنگ
کفشی ولی در ازدهامی تلخ تنها بود
این ابتدای فیشر آباد است جایی که
گفتی و میایی لباس آسمانت سرخ
هر روز میگردم به دورت تا که این میدان
وقت شفق سرگیجه و این داستان تو
اینجا میبینی دلیل انتظارم تو
خودکار شعرم قصه ام حال نزارم تو
اینجا میبینی دلیل انتظارم تو
خودکار شعرم قصه ام حال نزارم تو
دیروز مردی آمد و از تو سراغی خواست
گفتم دروغی محض اما این صدا لرزید
تندیس میدان سوی من برگشت چشمش سرخ
سی سال پیشم را شبیه فیلم ها میدید
یک آسمان خسته ی مفلوک تنهایم
تهران دریغ از آمدن های تو دارد
ابران به روی سکه ی سوزان مغرب
چیزی شبیه باید و شاید ببارد
اینجا میبینی دلیل انتظارم تو
خودکار شعرم قصه ام حال نزارم تو
اینجا میبینی دلیل انتظارم تو
خودکار شعرم قصه ام حال نزارم تو
دیگر به انگشتر نگینش را نمیبینید
یاقوت و این بازاریان تهران من برا
از چهار راه نادری سرو بلندش
از شرق فردوسی ورودی سرخ تر را
اینجا میبینی دلیل انتظارم تو
خودکار شعرم قصه ام حال نزارم تو
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music