من آن مستم که از خویشم خبر نیست
روانم در تمام هوشم به سر نیست
من آن نخلم که بی برگیست بامن
مگو بی برگ نخلی بارور نیست
مرا جز عاشقی کار دگر نیست
تورا میخوانم و هیچ هم زبانم
تورا میبینم هیچم نظر نیست
نه سردارم که پیچم از کمندت
نه پادارم که بگریزد ز بندت
گرفتاران بندت را نباشد
رهایی نه از تاب کمندت
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2025
The best Persian and Iranian music