کوچه های رو به بن بست
پرسه های گیج و بی روح
پشت این وحشت و تردید
صحبت از شکستن کوه
منو تو انگار همیشه
دست این وحشت اسیریم
بیا دستامو بگیر تا
تو وجود شب نمیریم
دارم از تو مینویسم
تو که از من دل بریدی
پر کشیدی تا به خورشید
حس آزادی رو دیدی
برای تو مینویسم
با یه حس عاشقونه
بی دریغی مثل خورشید
تا بتابی صادقونه
واسه من یه سایه بونی
تو هجوم سرد پاییز
اشک و بغض بی کسی هام
از تو چشمام میشه لبریز
اما با تو میشه اینجا
پر کشید به اوج غربت
تن سپرد به آسمونو
جون گرفت تو اوج هجرت
کوچه های رو به بن بست
پرسه های گیج و بی روح
پشت این وحشت و تردید
صحبت از شکستن کوه
تا سقوط بین من و تو
فاصله کمتر از این بود
هق هق شبونه اما
نمیذارم دشمن ببینه
داشتم از تو مینوشتم
آسمون به گریه افتاد
پر کشیدی واسه رفتن
موندمو یه بغض و فریاد
برای تو مینویسم
ای که دوری و رهایی
منو این پرسه ی خاموش
خواب و پرواز نهایی
واسه من یه سایه بونی
تو هجوم سرد پاییز
اشک و بغض بی کسی هام
از تو چشمام میشه لبریز
اما با تو میشه اینجا
پر کشید به اوج غربت
تن سپرد به آسمونو
جون گرفت تو اوج هجرت
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music