از چشمت شرر میریزد با اخمت دلم میریزد
دلت را ندارد به قلبی که پر از مهر تو بوده
مرنجان دلم را که هر ثانیه در فکر تو بوده
تنهایی درد من نیست بی تو جان در این تن نیست
چنان پر شدم در تب و تاب پرکنده مویت
چنان برگ شبنم به آرامی زنم بوسه به رویت
از تو چه پنهان همه را موی تو دیوانه کند
قلب مرا کنده درجا با همه گفت و گو مکن
خنده مزن به این و آن پیش همه رخ بپوشان
برقصان برام تا خود عشق چنان تب ندارد
که ترسی ندارد بفهمند که به عشق تو دچارم
از این زن نباشی به آتش بکشم جان و جهان را
کنارم بمان تا فدای تو کنم هستی و جان را
تنهایی درد من نیست بی تو جان در این تن نیست
به هرجا به هر سو روم عطر تو پیچیده در آنجا
چه کردی تو با من که بی تو شده دل درد سر ما
از تو چه پنهان همه را موی تو دیوانه کند
قلب مرا کنده درجا با همه گفت و گو مکن
خنده مزن به این و آن پیش همه رخ بپوشان
برقصان مرا تا خود عشق که من صبر ندارم
که ترسی ندارم بفهمند که به عشق تو دچارم
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music