قدم میزنم با تو وو نیستی کجای زمین و زمان گم شدی
توو خواب و توو رویا شبیه منی ولی تا ابد شکل مردم شدی
نشستم که تقدیر دستمو یه دستای سرد تو عادت بده
منو با تمام وجود درک کرد بیا سرنوشت رو خجالت بده
برای رسیدم به تو دورم باید به نبود تو عادت کنم
باید توو شبای پر از وسوسه به آینه ها هم حسادت کنم
قدم میزنم با تو وو نیستی خیالت پره توو هوای سرم
هنوزم شبیه رویای منی که گه گاهی با تو قدم میزنم
کجای زمین و زمان گم شدی کجایی که دورو برم نیستی
چقدر خاطرات رو پرپر کنم تو فکر بال و پرم نیست
نشستم که تقدیر دستمو یه دستای سرد تو عادت بده
منو با تمام وجود درک کرد بیا سرنوشت رو خجالت بده
برای رسیدم به تو دورم باید به نبود تو عادت کنم
باید توو شبای پر از وسوسه به آینه ها هم حسادت کنم