غمی دیرینه دارم مرهمی کو
دلی در سینه دارم همدمی کو
به گرد شهر گشتم با چراغی
مرا دردی است اما مرهمی کو
بیاد آور مرا کز یاد رفتم
به فریاد از سکوت آباد رفتم
من آن بیدم که مجنونم تو کردی
ز یادم بردی و بر باد رفتم
میان سینه صد پاره ی مو
نمیگنجد دل آواره ی مو
غمی دارم دوتار زخمی ام کو
مگر دشتی بسازد چاره ی مو
غریق عشق شد این دل دریغا
از این دریای بی ساحل دریغا
نمی خواهد مرا زیبا نگارم
دریغا عشق بی حاصل دریغا
انکار مکن طلعت پیشانی خود را
پنهان مکن ای عشق مسلمانی خود را
بگذار که با موی تو خلوت کنم امشب
باید به یکی گفت پریشانی خود را
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music