Ali Ghannad

Hasti

یه روز از روزای سرد زندگی
قاصدک دوون دوون آورد خبر
قاصدک قول داده و گفت
ایندفعه میاد از تو آسمون بوی سحر
ما دو تا خندون و شاد میدویدیم پی اون
پی خوابی که شاید بشه به چشممون عیون
قاصدک دوون دوون ما رو به یه جایی رسوند
به یه جایی که یه عمری میدویدیم پی اون
بعد از اون سپیده صبح قشنگ
ما شدیم یه دل بدون رنگ و زنگ
قاصدک خندید و گفت
همین روزا از تو آسمون میاد پری ما
ما دو تا خندون و شاد میدویدیم پی اون
پی رویایی که امروز دیگه خواب نیست واسمون
قاصدک دوون دوون ما رو به خدا رسوند
به خدایی که دیگه شده همنشینمون
هستی ای جون و دل من تو خودت ندای عشقی
که رو برگ دل مادر اسمی از خدا نوشتی
هستی .. دل بابا هستی ای تموم جونم
تو رو تا ابد تو سینه چشم درشتم مینشونم
تو طلوع صبح زیبای منی تو همون خدای رویایی من
تو عزیز با دو تا چشم سیاهت
قربون صدای طوق و خنده هات
میشینم برای تو قصه میگم
قصه شاه پریون رو میگم
قصه ای از آقای هدایتی
قصه شیر و پلنگش رو میگم