تو یه مرد و میبینی که دیگه خسته شده
به مرور غصه هاش خیلی وابسته شده
سایه ی سرد غم و توی صورتش ببین
لحظه های زندگیش پر شده از نقطه چین
منم اون مرد منم اون تن خسته
منم اونی که به غم دل بسته
خیلی وقته زندگیش بی رنگه
همه حرفاش تو همین آهنگه
من میخوام که بغضهام یادم بره
گریه هام تنهایام یادم بره
من میخوام زندگی با من لبخند بزنه
گریه رد شه بره دیگه از من دل بکنه
باید اون افسردگی ها دیگه تکرار نشه
کنج قلبم دیگه هیچ غصه ی بیدار نشه
باز یه خواب خوش ببینم جای کابوس شبام
حس کنم عطر تو رو تو تموم نفسهام
چه شیرینه تورو داشتن از نو
خوندن یه عاشقونه از تو
تو نفس کنی واسم این آه و
پا به پای هم بریم این راه و