به تنهایی گره خورده
تو این خونه که درداشو
میریزه تو این سینه
مادرم از توی قاب پاشو
چشام خیسه از اون وقتی
که پشت و باورم رفته
هنوز باور ندارم که
بخونم مادرم رفته
توی صندلی کهنه
واسه من خاطره بودی
واسه این دنیای تاریک
مثل یه پنجره بودی
من همیشه تو خیالم
با تو بچگی میکردم
کاش میشد تا آخر عمر
با تو زندگی میکردم
شبا تا صبح بیدارم
میدونم حالمو دیدی
من هر بار که دلم پر بود
تو از چشمام فهمیدی
میدونم خیلی آرومی
توی قلب بهشت جاته
فضای خونمون یک عمر
پر از عطر نفس هاته