تو خونه یه سایه کنارمنه
که هی خلوتم رو بهم میزنه
همون موج موی توروداره
و شبیه تو داره قدم میزنه
به جایی رسیدم که بی اختیار
دارم اسمت و هی صدا میکنم
توبارون اشکام به عکسای تو
همه ش خیره میشم نگاه میکنم
فراموش کردم که دورازنگات
واسه یک شبم خواب راحت کنم
به اینکه نگهدارم احساسمو
هنوزم نتونستم عادت کنم
یه وقتا باهق هق یهو بی هوا
از این خواب بی حوصله میپرم
بازم جای خالیتو میبینم و
دوباره به خوابم پناه میبرم
به لبخند سردت قسم میخورم
دلم تنگ آغوش گرمت شده
نمیدونی از وقتی تنها شدم
چقد خونمون سرد و ساکت شده