رها کن, رها کن تا چو خورشیدی قبایی پوشم از آتش
در آن آتش چو خورشیدی جهانی را بیارایم
چو آن خورشید برگردون ز عشق تو همی سوزد
و هردم شکر می گوید که سوزش را همی شایم
میان خونم و ترسم که گر آید خیال او
به خون دل خیالش را ز بی خویشی بیالایم
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music