چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
شرار انگیز و طوفانی، هوایی در من افتاده است
که همچون حلقهی آتش درین گرداب میگردم
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست
چه طوفان می کند این موج خون در جان پر دردم
در آن شبهای طوفانی که عالم زیر و رو می شد
نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی، بیا ای شب تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music