از خویش می گریزم در این دیار باران
دلتنگ روزگارم بر من ببار باران
بر من ببار باران
بغض گلوی ما را باری تو ترجمان باش
ای بی شکیب باران ای بی قرار باران
در هق هق شبانه ماند به عاشقی مست
نجوای ناودانها در رهگذار باران
از همرهان درین باغ با من چه مهربان بود
بیدی که گریه میکرد در جویبار باران
وه زانکه دل بریدن از خویش و با تو بودن
تا روزهای پیچان تا آبشار باران
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music