Ali Behzadrezaei

Gerye Nakon

رفت نموند ندید
که قلب تو برای اون تپید
تو عاشقش شدی و اون برید
چه ساده از تو دست کشید
از دلت نرفت
هنوز خیال و خاطر اون
باید چجوری سر کنی با درد
با خاطرات نیمه جون
پا گذاشت
رو هر چی خاطرست
برای تو این عمق فاجعست
که رفت نموند
دلت رو سمت درد کشوند
زندگی
برای تو دیگه تموم شده
شدی مثه یه چوبه خشک شده
که ساده میشکنه ضعیف شده
گریه نکن
دیگه تمومه خاطرات بینتون
آخه دیگه نمونده چیزی بینمون
میگی چطور تونست بره کنار اون
با اونکه بعدتو
میزاره زندگیشو واسه عشق تو
نمیشه باورت که دیگه دست تو
نمی تونه بگیریه دستشو
عکسشو بغل میگیری میری به خاطرات
به یاد اون روزایی که خنده بوده رو لبات
بغض میکنی گریه میکنی
وقتی بوی پیرهنش
می پیچه تو سرت هواش و میکنی همش
چی اومده سرت که داغونی
دلت می خواد هوای بارونی

قدم بزن بدون چتر
به یاد لحظه ای که داده بود
بهت یه عطر که اسمشو گذاشته بودی
عطر معرفت دلت چه ساده بود چقد