همه ی لالایی هاتو
دونه دونه یادمه
گفتی حرفای تو یادم
نمیمونه یادمه
نگران بودی مبادا
یه شبی سردم بشه
یا یه کابوسی بیاد و
باعث دردم بشه
منتظر بودی بخوابم
تا خوابت ببره
به همه گفتی امید
زندگیتیم پسرت
کاری کردی حس کنم که
یه نفر عاشقمه
گاهی میگم که بهشت هم
واسه تو خیلی کمه
با همه حسی که هست
بایدم دل به تو بست
بمیرم که انقدر زود
برف پیری رو حریر
صورت ماهت نشست
بمیرم که خیلی وقتا
توی بی رحمی دنیا
دلت از دستم شکست