بغض ابرو که رو دریا ترکیده
صدای خواهش دشت و نشنیده
تو بیابون یا خیابون
رو سر مردای زندون
رو سر دختر باغچه
رو تن قالی ایون
واسه بارون که دیگه فرقی نداره
روی ساقه های شالی
رو سفره های خالی
روی گلدون سفالی
گل باغچه گل قالی
شکلک ماهی دریا
خنده ی آفتاب فردا
گریه ی کوچ کبوتر
فرار از دستای سرما
هوس قایق و ساحل
ریختن خونه ی کاهگل
جای سرب رو سینه ی مرد
وسط عید قحطی درد