Amir Khamseh

Shokaran

نتونستی منو درمون بکنی
غم و غصه‌هام و بیرون بکنی
نتونستی هوای تازه بشی
حتی یک سختی و آسون بکنی
فکر می‌کردم تو خود معجزه‌ای
اومدی دنیا عوض میشه برام
یه جهنم شدی و سوخت دلم
بدترین حادثه بودی سر رام
ادعا کردی که داروی منی
خودتم زخم شدی درد شدی
آخرین ضربه بی‌رحم تبر
رو تن خسته این مرد شدی
کوه نامردی و بی‌معرفتی
پیش تو ذره ناچیز شده
شوکران ننگ برای تو کمه
دلت از سیاهی لبریز شده
زخم رسوای فراموش شده
شعله سمی خاموش شده
برو از قلب من خسته برو
که دلم از تو سیاه پوش شده
ای غم انگیزترین حال خراب
سهم من گریه و سهم تو سراب
نقش لبخند دروغی تو رو
می‌سپارم به جهنم به عذاب