چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون
دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون
چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید
چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون
زند موجی بر آن کشتی که تخته تخته بشکافد
که هر تخته فرو ریزد ز گردش های گوناگون
ز گردش های گوناگون
نهنگی هم برآرد سر، خورد آن آب دریا را
چنان دریای بی پایان شود بی آب چون هامون
چو این تبدیل ها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چو این تبدیل ها آمد نه هامون ماند و نه دریا
چه دانم من دگر چون شد که چون غرق است در بی چون
که چون غرق است در بی چون
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music