چون اشکی افتادم به راهت در جوانی
چون آهی پیچیدم به دشت زندگانی
اما تو رفتی مانده ام تنهای تنها
نا امید و خسته هر جا
لبخندت هر شب در خیالم می تراود
چشم تو شعر آشنایی می سراید
در قلبم آیا شعله ای از عشق دیرین مانده بر جا
من بهاران را در تو می جویم
قصه ی دل را با تو می گویم ماندم تنها
می روم بی تو مرغک زیبا
کی دگر سازی آشیان برپا باز آ باز آ
چون اشکی افتادم به راهت در جوانی
چون آهی پیچیدم به دشت زندگانی
اما تو رفتی مانده ام تنهای تنها
نا امید و خسته هر جا
لبخندت هر شب در خیالم می تراود
چشم تو شعر آشنایی می سراید
در قلبم آیا شعله ای از عشق دیرین مانده بر جا
چون اشکی افتادم به راهت در جوانی
چون آهی پیچیدم به دشت زندگانی
اما تو رفتی مانده ام تنهای تنها
نا امید و خسته هر جا
لبخندت هر شب در خیالم می تراود
چشم تو شعر آشنایی می سراید
در قلبم آیا شعله ای از عشق دیرین مانده بر جا
من بهاران را در تو می جویم
قصه ی دل را با تو می گویم ماندم تنها
می روم بی تو مرغک زیبا
کی دگر سازی آشیان برپا باز آ باز آ
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music