Farzad Azarioun

Raz

تو میدونی چی گذشت بین مون
میدونی چرا من نگفتم بمون
میدونی که اون شب به من چی گذشت
همون شب که بارانی بود آسمون
زمین و زمانو به هم میزدم
میگفتم تو خوبی ولی من بدم
هنوزم نمیدونم اصلا چرا
چرا این همه با تو راه اومدم
چرا هرکی اومد یه زخمی به من زد
همه زندگیم روبه ویرونه
چشام غرق حس پشیمونیه
دلیلش همونی که تو میدونیه
چقدر لطمه دیدم چقدر ضربه خوردم
تو این زنده بودن هزار بار مردم
تو اوج زمستون بهارم سر اومد
دمار از دل و روزگارم دراومد
به هیچکی نمیگم چرا دل بریدم
نگو چی شنیدی نمیگم چی دیدم
بذار هر چی بوده مثل راز باشه
ته قصه عشقمون باز باشه
چرا هرکی اومد یه زخمی به من زد
همه زندگیم روبه ویرونه
چشام غرق حس پشیمونیه
دلیلش همونی که تو میدونیه
چشام غرق حس پشیمونیه
دلیلش همونی که تو میدونیه