ماهی اسیر آبی یا این حصار شیشه
درد تو با من بگو شاید دلت خالی شه
ماهی برام حرف بزن یکم سر و صدا کن
با مروارید چشمات فرداها رو نگاه کن
فرداها رو نگاه کن
دلت نگیره ماهی فردا که عید تموم شد
یخ تو حوض شکست و آفتاب هم لب بوم شد
باز میدمت به حوض و به کاشی های آبی
بری هر جا دلت خواست تو رویاهات بخوابی
تو مهمون خونمی عزیزترینی اینجا
منم مثل تو گیرم اسیر سوز و سرما
فقط فرق تو با من تو این اسارت تن
اینه که تو ساکتی لبای من حرف زدن
لبای من حرف زدن
دلت نگیره ماهی فردا که عید تموم شد
یخ تو حوض شکست و آفتاب هم لب بوم شد
باز میدمت به حوض و به کاشی های آبی
بری هر جا دلت خواست تو رویاهات بخوابی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2025
The best Persian and Iranian music