Davood Ghasemloo

Roozegar

این خونه دوری تو رو
هر روز به تصویر میکشه
جوری به گریه میرسم
همه تنم تیر میکشه
دلم میخواد داد بزنم
اما صدام در نمیاد
یه گوشه ای کز میکنم
کاری ازم بر نمیاد
بر نمیاد
از خون دل خوردن من
از خبر مردن من
بگو به تو چی میرسه
از این روزا که بی کسم
از اینکه بی هم نفسم
بگو به تو چی میرسه
چی میرسه
برای دل واپسی هام
یکم احساس کافیه
انگار برات غریبه ام
این عین بی انصافیه
پشت در خونه هنوز
نشستمو منتظرم
تا وقتی برنگردی تو
از خونه بیرون نمیرم نمیرم
از خون دل خوردن من
از خبر مردن من
بگو به تو چی میرسه
از این روزا که بی کسم
از اینکه بی هم نفسم
بگو به تو چی میرسه
چی میرسه