عصر بی رونقی و يخبندان
در شب غفلت اين آدم ها
دوره ی بی كسی و تنهايی
همه بی حوصله و بی رويا
روزهايی كه زمين ساكت بود
شهر، دلگير و پر از تاريكی
همه از بارش رحمت دلسرد
جز تويی كه به خدا نزديكی
يه صدايی به تو فرمود بخوان
يه كسی دستتو از دور گرفت
پیش حق کل جهان هیچ نبود
از همه کس تو رو منظور گرفت
تو شدی نيك پيام آور عشق
غرق بوديم و نجات آوردی
عشق از عمق وجودت برخاست
مرده ها را به حيات آوردی
مثل خورشيد شدی نورانی
اين تو بودی كه وجودت تابيد
دل يخ بسته ی ما گرم شد و
با تو خورشيد به دنيا خنديد
تو نمود رحمت يزدانی
با تو به اوج رسيده انسان
قرنها ميگُذرد از آن شب
و تو نامی شده ای بی پایان
يه صدايی به تو فرمود بخوان
يه كسی دستتو از دور گرفت
پیش حق کل جهان هیچ نبود
از همه کس تو رو منظور گرفت
تو شدی نيك پيام آور عشق
غرق بوديم و نجات آوردی
عشق از عمق وجودت برخاست
مرده ها را به حيات آوردی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music