گر نمی دانی بدان
غم در دل تنگم خانه کرده
کس نکرده با دلم
کاری که غم جانانه کرده
خود تو دانی و دل من
کز تو غم شد حاصل من
گر چه در هر محفلی
ای فتنه مرا دیوانه خواندی
گر نمی دانی بدان
عشق تو مرا دیوانه کرده
عشق تو را در سینه ام
با خون دل پرورده ام
از بی وفایی های تو
در کوی جنون ره برده ام
عشق تو را در سینه ام
با خون دل پرورده ام
از بی وفایی های تو
در کوی جنون ره برده ام
اکنون که بی جرم و گنه سوزانده ما را
ای دل مکن بهر خدا با او مدارا
کنون که امیدی به سینه ندارم
بگو چه کنم ، بگو چه کنم
اگر دل خود را به او نسپارم
بگو چه کنم ، بگو چه کنم
بگو چه کنم
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music