Amirhosein Zavelane

Pole Sangi

یه پل سنگیه ویرون یه طرف من یه طرف اون
فقط این پل شکسته مونده تو خاطره ها مون
دیگه چیزی بین ما نیست بین سیل اشک و
همه چی رو به زواله مثل کابوس توی خواب
انگاری هیچی نبوده بین این فاصله ی دور
حالا ما موندیم و وحست توی این فضای محصور
یه روزی دست منو با همین پلا بنا کرد
تو سکوت و تلخ و وحشت منو تو صدا کرد
توی غوغای دل رود روی خشم سیل و سیل اب
پا گرفت این پل سنگی مثل رویای توی خواب
ولی رویایی که گم شد توی کابوس شبونه
پچ پچ ترک ها میگه این پل نمیمونه
حالا بین ما نشسته یه پل سنگی بی روح
دیگه چیزی بین ما نیست یه طرف من یه طرف اون