ای که چشمان سیاهت
قطره ی اشکی ندیده
ای که باغ بوسه هایت
مانده گلهایش نچیده
از دل سرد تو با من
قصه میگوید نگاهم
آتش حسرت به جانم
ریزد آن چشم سیاهت
برده ای با خود دلم را
مانده چشم من به راهت
تا به دنیا زنده هستم
من نمیبخشم گناهت
رفتی و پروا نکردی
درقفس عیدی بمیرد
دست بیرحم طبیعت
انتقام ازتو بگیرد
عشق تو بر پای من زنجیر بسته
کوهی از غم بر سر راهم نشسته
ای ستمگراز خدا پروا نکردی
خانه ی عمر مرا ویرانه کردی
There is no comment yet ...
Copyright © 2007 - 2024
The best Persian and Iranian music